1397/07/21

پلان نهم - موارد درخواستي - برشي از كتاب اميرخاني

 + -الله اكبر ، بسم الله الرحمن الرحيم

چشمان مصطفا، ارمیا را بر خطوط کتاب ترجیح دادند اما چشم هایش مثل همیشه از نخستین در نماز ارمیا جلوتر نرفتند، یعنی نمی توانستند. چه گونه به آن چشمان نیم باز مشکی مشکی می توانستی چشم بدوزی، زمانی که تو را نگاه نمی کند و افق دیدش جایی ماورای تو سنگر است؟ چه گونه چادر گل منگلی نگاهت را بر سجده ی ساده اش پهن می کردی، زمانی که شانه های ارمیا در سجده ی بی صدا می لرزید؟ مصطفا کتاب را بست، عینکش را در آورد و آن را با دست مالی که در میان لباس های خاکی اش به طرز عجیبی تمیز مانده بود، پاک کرد. یکی از شیشه های عینک لق شده بود. آرام گفت:
- موجی شده.

و بعد باز هم بی اختیار نگاهش ارمیا را و نمازش را به عینک ترجیح داد…

ـــــــ

++ زانو زدم و خيره شدم در نور شمع. براي خودم ، از خودم و در خودم مي ترسيدم. سعي كردم براي خدا ، از خدا و درخدا بترسم. سعي كردم و ترسيدم . كشيش - با صداي زنگ دار - گفت: 

- و اما من جاءك يسعي  و هو يخشي فانت عنه تلهي! سوره عبس آيات 8 تا 10

هنوز گيج بودم كه چرا كشيش اينگونه سخن مي گويد. ديده بودم كه كساني كه براي اعتراف مي آيند ابتدا به تلقين كشيش مي گويند:

- mea culpa, mea culpa, mea maxima culpa. من گناه كارم ، من گناه كارم ، من بي حد گناه كارم.

مي خواستم به كشيش…

ــــــ

به نام او كه از اوييم

به درخواست دوستان عزيزم برش هايي از دو كتاب ارميا و منِ او «رضا اميرخاني» را قرار دادم. مطمئن باشيد ضرر نمي كنيد از خريدن كتابش ;)

+ برشي از كتاب ارميا

++ برشي از كتاب منِ او

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(3)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
3 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: زكي زاده [عضو] 

زانو زدم و خيره شدم ….

منم چون درگیر پلانهات هستم باید خیره شوم …
فقط این دختر همسایه سمت راست پایین طبق همکف ،اگه بذاره

1397/07/21 @ 14:38
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

خخخ،خب چيكارش كنم ،شيطونه ،دائم اينجا سرك ميكشه :))

1397/07/21 @ 14:57
نظر از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars

الان حس کسیُ دارم که تشنشه بعد لیوان پر آبُ نشونش میدن اما نمیزارن آب بخوره
بازم دلم میخواست بخونم یه کم بیشتر می نوشتی
تشنه ام …

1397/07/21 @ 14:13
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

مي دونم چه حسي داري يار حضرت :)
اما مطمئن باش حتي اگر يك فصل كاملش رو هم بگذارم عطشت فروكش نمي كنه ،واقعا منِ او يك كتاب بي نظيره …

1397/07/21 @ 14:58


فرم در حال بارگذاری ...