1397/07/12

پلان سوم - مهرباني به سبك كودكانه - فراري از مسجد

به نام او كه از اوييم

براحتی در عوض جذب ،دافعه شدید ایجاد می کنند،باید گفت تو که کار فرهنگی نمی توانی بکنی و عرضه اش را نداری غلط می کنی بچه های مردم را دور خودت جمع می کنی، گریه می کند میگویم چی شده خاله،چرا گریه می کنی چرا انقدر بغض کردی…

با لحن کودکانه و زیبا می گوید مسجد رو دوست ندارم.

-چرا عزیزم؟

چون ،زیرا خانم مسئول کار فرهنگی به بچه های آشنا برای نقاشی برچسب می داده و به بچه های دیگر نه!

چرا چون خانم داشت به بچه ها کیک می داد اما به من که رفتم نداد تا تمام شد.

بفهمید بچه است بچه،باید جذب بشه…

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یار مهـــدی [عضو] 

یکی نیست بگه آدم حسابی تو که اهلش نیستی چرا کار فرهنگی می‌کنی
همینا هستند که مردم را نسبت به دین و اسلام زده می‌کنند

http://gaemaltaha.kowsarblog.ir

1397/07/14 @ 11:27
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

خيلي دلش شكست با كودكيش حس تفاوت را درك كرد.
حتي گفت خدا كنه مسجد سرش بريزه :)
كلا زده شد متاسفانه

1397/07/14 @ 14:37


فرم در حال بارگذاری ...