1398/01/11

پلان نهم - عید - خستگی

به نام او که از اوییم -مامان می زارم میرما !! -کجا به سلامتی ؟ -میرم خونه مجردی میگیرم  -خب دیگه چی (با چشم غره ) -خخخ میدمش اجاره بیشتر »
1398/01/01

پلان نهم - عید - زن دایی

به نام او که از اوییم بعد از شیرین کاری صبحی ، بدون کلمه ای حرف زدن و حتی ذره ای اعتراض باید بلند شویم و به سوی خانه دایی جان مشرف شویم. نه اینکه دایی را دوست نداشته باشم ننننع بلکه عاشق زن دایی جانم هستم. ماشاءالله مدلی دارند بس مطلوب :/ پشتش را می کند… بیشتر »
1398/01/01

پلان نهم - عید - بدبخت شدم

به نام او که از اوییم بدبخت شدم رفت. بابام برگه را دیده با یادداشت های زیرش: - ایدتون منو یاد لطفا در این مکان آشغال نگذارید انداخت. (با یه شکلک) - آخه کی نصفه شبی میره خونه کسی که این برگه را زده؟ - خدایی دمت گرم ، اما مامان آمپر چسبونده، به دایی بگو… بیشتر »