1397/12/08

پلان ششم - روزنگار - شعورم بد چیزی نیستا !

به نام او که از اوییم 

بعد از مدت ها زنگ زده به مامان .میگه خاله همسرم واسم تک دست خریده :))

مامان بهش مبارکا گفت و ازین حرفا :)

در آخر به مامان سفارش کرد که به خواهرش چیزی نگه ،آخه وضعیت مناسبی ندارند و ممکن دلش بشکنه و ناراحت بشه.

گفتم چه با شعور :))

-امروز خواهرش زنگ زد به مامانم.این دخترخاله جان با یک جعبه شیرینی مراسم گرفته بودند همین .

اما از دست خواهرش ناراحت بود.

می گفت بهش گفته ،نمیگم شوهرم چی خریده… نمی خوام یه وقت حس بدی داشته باشی.

هیچی چشام گشاد شد و به مامانم میگم حیف که شعور خریدنی نیست وگرنه به جای تک دست باید بهش شعور هدیه می دادن :))))…

 

1 ... 24 25 26 ...27 ... 29 ...31 ...32 33 34 ... 86