1397/07/11

پلان اول - شروع وبلاگ -

به نام او كه از اوييم

اول با خودم گفتم بادی به غبغب بیندازم و عکسی از میز تحریر با یک قلم و کاغذ بگیرم بعد آن را بگذارم در پست اول و بگویم از آنجا که قلم برای نویسندگی و…. یا این وبلاگ در راستای….

بعد گفتم این اباطیل را ول کن ، تو را چه به مقدمه؟

مگر نوشتن غرغرهای مادر ، حرص پدر ، چرت و پرت گویی های رفقا هم مقدمه می خواهد؟

و این شد که سوزن را برداشتم و دکمه های کیبورد را خالی !!!

به دنبال نظر هم نیستم،چرا که یا نصیحت است و یا همدردی

او هم که باید جواب بدهد عادتم داده به بی جواب بودن!

نه می خواهم از هلال لب ها بگویم و نه از درشتی چشمان خیس…

فقط هوس یک روایت کرده ام، روایت زندگی یک دختر!

1 ... 75 76 77 78 79 80 ...81 ...82 83 84 86