پلان سوم - مهرباني به سبك كودكانه - کله پا شدن
به نام او که از اوییم چنان نامحسوس نشسته بود پشت صندلی که نفهمیدم و به محض پاشدن ،کله پاشدنش دیدن داشت :))) از اون طرف سحر دلش رو گرفته بود و ریسه رفته بود و من هییی می گفتم من نفهمیدم که نشسته بود پشت صندلی … حالا به برکت و یُمنِ افتادنش بغل و… بیشتر »