پلان ششم - روزنگار - تابلو خطر
به نام او که از اوییم
موقع آبکشیدن ظرف ها مامان دستش رو می گیره زیر شیر باز آب .سحر لیوانش رو .
بعد سریع ظرف ها را یکی یکی روی ظرفشویی قرار میده.
میگم - باید یه تابلو بزنم محدوده خطر به این قسمت هنگام بودن من نزدیک نشوید.
بعد بابا داد می زنه میگه تو خودت تابلوعه خطری :))
بهش میگم - بابا تو امید من بودی ، چه زمانه بدی ! روی هر کی دست می گذاریم رومون پا گذاشت …:))