1397/12/24

پلان ششم - روزنگار - گلاب به روتون

به نام او که از اوییم

سحر مهربان شده و با یک لیوان آب و قرص با نگاه مهربانانه امد بالا سرم…

نگاهش می کنم چقدر بهت نمیاد مهربونی …

با تعجب نگاه می کنه …

واااا اصلا به من چه ؟ نخور تا بمیری خخخ

بهش میگم دشمن که میگن تو رو میگن …

باز با تعجب نگاه می کنه…

-والا

خب شبه این آب رو من بخورم باید برم wc … کی حالشو داره ؟

-دیووووونه :)))

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: ... [عضو] 
5 stars

خخخ
اینجا رو حق میدم بهت
تکمیل ظرفیت شدن اونم شب :)))

1397/12/24 @ 23:10
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

ممنون :) باید به سحر بگم بخونه :)))

1397/12/24 @ 23:12


فرم در حال بارگذاری ...