1397/12/05

پلان پنجم - شیطنت ها و خنده ها - جانور شلخته

به نام او که از اوییم

از حیاط تا وارد راهرو می خواستم بشوم همین که دستم روی دستگیره در رفت .یک آن یک جیغ بنفش زدم و فرار کردم.

آخر نمی دانید که با یک جانور روبرو شدم که خم شده بود و یک عالمه مویِ پریشان دور و اطرافش ریخته شده بود.چند ثانیه ای طول کشید تا پیام به مغز مخابره شد که نترس این جانور نیست بلکه خواهر شلخته است .:)))

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(6)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
6 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars

بالاخره اومدی!
آخه این چه روز نوشتیه! اسمشو بزار سال نوشت ;))

1397/12/05 @ 13:25
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

درگیر امتحان شدم و یه رو کم کنی خخخ

1397/12/05 @ 13:39
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 

یعنی می‌خواسی معدل بیست بشی! بیخیال به قول یه دوست عزیز نمره فقط ۱۶!
البته بگماا من خودم رو نمره خیلی حساسم (خخخ)

1397/12/05 @ 13:47
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

چه دوست ریلکسی :)
خب گاهی لازمه دیگه :)

1397/12/05 @ 13:56
نظر از: ... [عضو] 
5 stars

خخخ
شبیه من بوده شلخته جنگلی :)))

1397/12/05 @ 10:40
پاسخ از: یار مهـــدی [عضو] 
5 stars

آره گذرم خواهرشو اینطوری زا به راه می‌کنه :))

1397/12/05 @ 13:24
پاسخ از: درگیـر روزها [عضو] 
5 stars

و خدا رحم کند :)))
واااای وااااای :)))

1397/12/05 @ 10:41


فرم در حال بارگذاری ...